جدول جو
جدول جو

معنی غوغا شکستن - جستجوی لغت در جدول جو

غوغا شکستن
(دِ رَ خوا / خا تَ)
شکستن فتنه و آشوب. خوابانیدن غوغا و شورش. رجوع به غوغا شود:
شه غوغائی غوغاشکن کز حکم تیر او
بنات النعش بر گردون چه پروین بشکند غوغا.
سوزنی (از جهانگیری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
غوغا شکستن
شکستن فتنه و آشوب خوابانیدن شورش
تصویری از غوغا شکستن
تصویر غوغا شکستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ تَ)
نقض عهد کردن. پیمان شکستن:
چو گویی به سوگند پیمان کنم
که هرگز وفای تو را نشکنم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از وفا شکستن
تصویر وفا شکستن
اتوختن ناتوختن، پیمان شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوغا شکن
تصویر غوغا شکن
آنکه فتنه را بشکند آنکه غوغا را بخواباند
فرهنگ لغت هوشیار
مجددا شکستن باز شکستن، خم کردن دولا کردن، (والفتح سر انگشتان سوی کف و اشکستن)
فرهنگ لغت هوشیار